۱۳۸۷ مرداد ۲۱, دوشنبه

داستان سكس من و خواهر زنم

ميخوام داستان سكس با خواهر زنم رو كه خيلي جالبه براتون تعريف كنم . اميدوارم اعضاي محترم لطف كرده و نظرشون رو در مورد قلم من و اين رابطه بنويسند.خوشحال ميشم
يه روز سرد زمستاني بود.ميدونيد كه هواي تهران تو اين فصل روزهاتقريبانيمه سرد اما عصرهاوشب استخون سوزه ومعمولا بساط پتو ولحاف توي اين فصل رونق زيادي داره واتفاقات زيادي هم زيرا اون رخ ميده .من هم تو خونه نشسته بودم وداشتم يه فيلم نيمه سكس نگاه ميكردم .ساعت 7 عصربود وهمسرم هم خونه نبود ورفته بود خريد. ما تقريبا يك سالي ميشه كه در تهران زندگي مي كنيم .قبلا تو تبريز بوديم ولي بخاطر بالا بودن قيمت مسكن و مشكل كاري من اومديم تهران تا هم بتونيم آب وهوايي عوض كنيم وهم از دست مشكلات كاري ام در تبريز يه نفس راحت بكشيم . خلاصه تو اين يك سال هم هيچكدوم از فاميل خونمون نيومده بودند. همسر من خيلي به خانواده اش وابسته است .دوتاخواهر ويك برادر ديگه هم داره كه خيلي با هم رفت وآمد ميكنند اما تو اين مدت به خاطر باز شدن مدرسه و سردي هوا نتونسته بودند به تهران بيايند.در بين خواهر زنهام ؛ اون بزرگه زيا د ميونش با من خوب نيست وخيلي همديگرو تحويل نمي گيريم و زياد هم با هم رفت وامد نداريم چون خشك مقدسه و به اصطلاح مومن .اما اون آخري كه اسمش مستانه است با من خيلي رابطه اش خوبه .منو دوست داره وخيلي به من احترام ميذاره . در ضمن زيباست وخوش اندام و اكثر مواقع هم با لباسهاي تنگ وكوتاه جلوي من ميگرده وخيلي جلوي من راحته .البته اون 2 ساله كه ازدواج كرده با پسر داييش سعيد. ولي هنوز بچه نداره ولي اونطور كه من فهميدم اونقدرها با شوهرش عاشق معشوق نبودن وبيشتر به خاط موقعيت پولي وشغل اون باهاش ازدواج كرده.البته سعيد شوهرش هم بچه بدي نيست و زياد از اون تعصبات خشك مقدسي نداره وبه پوشش زنش گير نميده . اينم بگم كه من ومستانه خيلي با هم راحتيم و راحت از سكس حرف ميزنيم .البته بعنوان مشاوره وراهنمايي چون اون خيلي به سكس علاقه داره ومن هم راحت وباز دراين موردبراش حرف ميزنم و ازاين نظر خيلي با هم صميمي هستيم . از شما چه پنهون چندين بار هم خودمونو به هم ماليديم مثلا موقعي كه در آشپزخانه بود و يه شلوار استرج تنگ ويه ميني تاپ كوتاه پوشيده بودطوري كه سينه هاي خوش تراش وبرجسته اش كاملا مشخص بودوبراحتي ميشد نوك سينه هاشو ديد بدون اينكه به روي هم بياريم من از پشتش رد شدم وموقع رد شدن اينطور وانمود كردم كه جا تنگه وپايين تنه ام رو نرم و آروم به با سنش ماليدم و دستانم رو به زير بغلش بردم وبه نوك سينه هاش رسوندم واين صحنه شايد 5 ثانيه طول نكشيد مستانه هم كاملا باسنش را به عقب آورد تا تماس از پايين كامل شود.اين3 ثانيه يه دنيا برايم لذت داشت وديوانه ام كرد ولي اصلا به روي هم نياورديم.يه بار هم كه تو خونمون خوابيده بود وهمسرم هم در آشپزخانه بود .آروم لبم رو روي لباش گذاشتم وفوري يه بوسه ازلبهاي داغش گرفتم.بهرحال اون روز نشسته بودم كه ناگهان تلفن زنگ زد وگوشي روبرداشتم ديدم مستانه ست. خيلي خوشحال شدم و احوالپرسي گرمي با هم كرديم .مستانه گفت كه ميخواد با شوهرش روز چهارشنبه عصر بيان تهران حدود 12 شب ميرسن خونمون وتا شنبه عصر هم ميمونند. اونقدر از شنيدن اين خبر خوشحال شدم كه ميخواستم بال در بياورم.بالاخره مستانه رو ميديدم و ميتونستم چند روزي رو 4 نفري باهم باشيم . اينو هم بگم كه من با زنم اصلا مشكل ندارم و رابطه مون هم خوبه و من وخواهرزنم بيشتر بعنوان دوست با هم رابطه داريم تا اينكه رابطمون داماد خواهر زني باشه واصلا بحث عاشق ومعشوقي دربين نيست .البته همسر من هم اصلا به اين گونه مسايل حساس نيست ومعتقده كه حساسيت در اينگونه موارد مرد رو بيشتر وسوسه ميكنه و به انحراف ميكشونه .من از اين نظر واقعا از همسرم تشكر ميكنم كه به اينگونه مسايل اهميت ميده و هوامو داره
امروز دوشنبه بود و من تا روز چهارشنبه لحظه شماري ميكردم . اميدوار بودم تو اين چند روزي كه اونها ميان اينجا موقعيتي پيش بياد كه بتونم با مستانه تنها باشم و با هم حرفهاي سكسي بزنيم .البته همانطور كه گفتم نه بطور مستقيم بلكه به صورت تبادل نظر- داستان واينكه شوهرش چه مدلي با اون حال ميكنه واز اين دست حرفها.در ضمن ميتونستم عكسهاي سكسي هم كه در كامپيوتر دارم رو بهش نشون بدم.خلاصه چهارشنبه شد و ساعت 30/11 شب بود كه زنگ خانه به صدا درآمد و من در حاليكه سعي ميكردم هيجان ام رو پنهان كنم در را برويشان باز كردم . مستانه خيلي اندامش درشت تر و زيباتر شده بود وآرايش نسبتا غليظي هم كرده بود.ويك مانتوي تنگ و كوتاه هم پوشيده بود . شوهرش سعيد هم كلي تيپ زده بود. خلاصه احوالپرسي گرمي كرديم ومن آنها را به سمت اتاق راهنمايي كردم . دو تا خواهر وقتي هم ديگرو ديدند كلي با هم احوالپرسي كردند و خوشحال شدند.من هم با خوشحالي آنها را به هال وپذيرايي راهنمايي كردم وكنار هم روي مبل نشستيم . مستانه رفت تو اتاق ديگه كه لباس عوض كنه وهمسر من سميرا نيز از قبل يه لباس راحت وتقريبا نيمه باز پوشيده بود بطوري كه قسمت زيادي از سينه هاش براحتي از كنا ر زيربغلش معلوم بود و شلوار تنگي كه تمام اعضاي پايين تنه اش را مشخص ميكرد.من منتظر بودم ببينم كه مستانه با چه پوششي جلوي من مياد و كنار سعيد مشغول چاق سلامتي بودم .وقتي مستانه وارد اتاق پذيرايي شد من از شدت هيجان قلبم شروع به تپيدن كرد . اون يه تاپ دو بنده كه فقط روي قسمت باريكي از سينه هاشو پوشونده بود به تن داشت ويه شلوار استرج كوتاه از اون مدلهايي كه فاق كوتاه دارند وكمي از خط باسن بيرون از شلوار ميماند و جنس مخمل نرم دارند ؛ پوشيده بود.موهاشو هم يه رنگ شرابي قشنگ زده بود وروي لبهاشم قشنگترين رنگ قرمز رژي كه تا اون روز نديده بودم زده بود. بنظر من اون تي شرت دوبنده به يه ميني سوتين بيشتر شباهت داشت تا به يك تاپ و اونقدر هم باريك رويپستونهاي مستانه رو پوشونده بود كه هر چند باري كه مستانه رو كاناپه تكون ميخورد حين صحبت كردن؛ ليز مي خورد وپايين مي امد وتا سر نوك پستونش ولو ميشد . سعيد شوهرش هم بي خيال نشسته بود وداشت ماهواره نگاه ميكرد واصلا حواسش به مستانه نبود.اينم بگم كه سعيد علاقه زيادي به ماهواره وفيلم داره واگه بشينه پاش به اين راحتي ها ول كن نيست .من لحظه اي از ديد زدن به سر وسينه وخط باسن مستانه كه از شلوارش بيرون زده بود غافل نبودم و مستانه هم كاملا متوجه شده بود ودر حين اينكه خواهرش به آشپزخانه براي انجام كار ميرفت خيلي راحتتر خودشو ولو ميكرد وميني سوتينش رو كه پايين آمده بود به حال خودش گذاشته بود.وگاهي مخصوصا آروم با دستاش روي سينه هاشو نوازش ميكردو با دست به رانهايش ميكشيد وبا اينكار بيشتر مرا به وسوسه مي انداخت . بعد از صرف شام در ساعت 30/12 شب دور هم روي فرش جمع شديم ومشغول صحبت وخوردن چاي وتنقلات شديم همسرم سميرا نيز حالا راحتتر بود بخصوص كه ميديد خواهرش مستانه خيلي سكسي جلوي من ميگرده اون هم سعي ميكرد كه با سعيد راحتتر باشه واز نشون دادن اعضاي بدنش هيچ ابايي نداشت .بخصوص وقتي كه دست سعيد رو گرفت وشروع كرد با انگشتاش ور رفتن بعنوان شوخي وخيلي با سعيد ورميرفت . ساعت حالا 2 نيمه شب بود و چشمهاي همگي خمار خواب . سعيد جلوي ماهواره خوابش برد .مستانه وسميرا هم مشغول صحبت بودند.سميرا هم از چشماش معلوم بود كه خمار خوابه
كمي بعد اونم همونجايي كه دراز كشيده بود كنار سعيد خوابش برد . حالا من مونده بودم ومستانه كه حالا صورتهامون كاملا به نزديك بود وصداي بهم خوردن لبهاي هم رو موقع صحبت كردن ميشنيديم .البته حالا ما آروم تر با هم حرف ميزديم تا مزاحم خواب سعيد وسميرا نشيم .من هم مثل سعيد يه شلوارك تنگ وكوتاه پام بودكه برجستگي كيرم رو كاملا نشون ميداد بنابراين طوري روبروي مستانه دراز كشيدم كه اون بتونه برجستگي كيرم رو از رو شلوارك ببينه و اونم درست همانطوري كه من ميخواستم روبروي من دراز كشيدبا فاصله خيلي كم وفكر ميكنم كه متوجه قضيه هم شده بود.البته من هم گاهي اوقات دستم رو روي شلواركم ميماليدم تا مثلا برجستگي كيرم رو بخوابونم ولي مخصوصا طوري اونو تنظيم ميكردم تا برجستگي بيشتر معلوم بشه .خلاصه از مسايل مختلف با هم صحبت كرديم وبعد ديدم كه چشمهاي مستانه داره خمار خواب ميشه بنابريناونوبه اتاق خواب راهنمايي كردم ودستش رو گرفتم واونم دستمو خيلي با احساس فشار داد وبا هم بسوي تخت رفتيم .به مستانه گفتم كه لباس راحت براي خواب داره گفت آره ومن از اتاق بيرون رفتم تا مستانه لباسشو عوض كنه.مستانه هم در اتاق رو نبست ومن ازكناردرب براحتي او را ميديدم.ازديدن اين صحنهداشت قلبم از شدت ضربان از جا كنده ميشد.مستانه آروم ميني سوتينش! رو در آورد و بعد هم شلوارشو در آورد وبا يك شورت سكسي ايستاد وحدس زدم ميدونست كه من دارم يواشكي ديدش ميزنم. از ديدن سينه هاي خوش تراش وبرجسته مستانه و اون رانهاي خوش تراش و ناف شكم وكون زيبا و سبزه اش داشتم ديوانه ميشدم . من سرم را بيشتر بداخل اتاق بردم طوري كه مستانه اگر سرش را مي چرخاند؛راحت مرا ميديد ومندر آن لحظه طوري ديوانه شده بودم كه اصلا متوجه حركاتم نبودم و كيرم شق شق شده بود .مستانه كمي جلوي آينه با سينه و بدنش ور رفت و خوب آنها را مالش داد.بعد خيلي سكسي وآرام شورتش را درآورد وبا انگشت شروع كرد به نوازش چوچوله كوسش وخيسي انگشتش نشان ميداد كه كوسش حسابي خيس وتره و بدجوري حشري شده .حالا ديگه ميدونستم كه مستانه متوجه شده كه من دارم از پشت نگاهش ميكنم ولي خودشو به اون راه زده تا منو حشري كنه با اين حركاتش .من ديگه طاقت نياوردم .شلوارك و پيرهنم را درآوردم ولخت لخت كنار در اتاق ايستادم وشروع كردم به ماليدن كير شق شده ام .كيرم قرمز قرمز شده بود وصداي نفسهام از شدت هيجان بلند شده بود . در همين احوال مستانه كه لخت لخت تو اتاق ايستاده بود و داشت اندام خوش تركيب وشهواني ومتناسب خودشو مي ماليد به عقب نگاه كرد و چشمش به بدن لخت من كه كنار در داشتم كيرم رو با دست مي ماليدم افتاد.در جا خشكش زد ومبهوت ماند .حسابي جا خورده بود و لبهاي سرخش بي حركت ونيمه باز مانده بود .فقط اينو بهتون بگم كه در لحظه آروم به طرف هم حركت كرديم وچشم تو چشم شديم ودر يك لحظه لبهاي گرم وداغ و شهوتي مستانه رو رو لبهام احساس كردم
دنيا داشت دور سرم مي چرخيد وتو اون لحظه هيچ آرزويي نداشتم الا اينكه لب وزبان مستانه از دهان من بيرون نياد. طوري همديگرو بغل كرده بوديم كه فكر ميكنم هيچ احدي نمي تونست اون لحظه بدنهاي لخت وگرم ما رو ازهم جداكنه وكاملا درهم گره خورده بوديم.من همزمان سينه هاي مستانه رو كاملا به بدن خودم چسبانده بودم وگرمي وشقي نوك سينه هاشو كاملا رو سينه ام حس ميكردم.دستامو هم بدور كون مستانه حلقه كرده بودم و محكم لمبرهايش را مي ماليدم .وگاهي از همونجا با نوك انگشتم سوراخ داغ وتنگ كونش را نوازش ميكردم.حدودايكربع فقط همينطوري بدنهامون به هم قفل شده بود وداشتيم زبون ولب هم رومي خورديم .بعضي مواقع احساس كردم مستانه داره زبونمو از جا مي كنه وطوري آب دهان لزج خود را وارد دهانم ميكرد كه نمي تونستم نفس بكشم .من هم آب دهانش را بهمراه زبون داغ وشيرينش مي مكيدم وشهد شيرين لبانش حرارت لبانم را دو چندان مي كرد.فكر ميكنم حدود 10 دقيقه ديگر به همين منوال سپري شد كه كمي بدنهايمان را از هم سوا كرديم ودر نگاه هم خيره شديم.مستانه عاشقانه وبا حرارت نگاهم ميكردومن هم در چشمان مستش خيره شدم وشروع به نوازش موهايش كردم ونوك انگشتانم را بروي گردنشكشيدم و آرام آرام به سمت سينه اش حركت دادم و به روي سينه اش رساندم وبعد ازروي سينه هاي زيبا وشهوتي اش با نوازشي آرام به سمت نافش بردم . انگشتم را با آب دهانم خيس كردم وبعد شروع به نوازش نافش كردم وشكم نرم وصافش را با خيسي انگشتم نوازش كردم .مستانه؛ مست مست از شهوت ناله نازي كرد ومجددا پشت سرم را با دستش گرفت وبا شهوت بيشتري مجدد زبان ولبش را توي دهانم فرستاد ومحكم شروع به مكيدن كرد. من هم همزمان شروع به نوازش رانهاي گرم و ترد مستانه كردم اما مثل اينكه لبهاي تشنه ما سير بشو نبود و هر دوي ما ديوانه عشقبازي هم شده بوديم .ذره ذره بدن همديگرو مي ليسيديم و دور دهانمان خيس خيس بود.موهاي سياهش عطر دلنشيني داشت و من مرتب بيني ام را بداخل موهايش ميبردم وزبانم را داخل گوشش ميكردم ولاله گوشش را با نوك زبانم نوازش ميكردم .مستانه هم دستاش بيكار نبود وپشتم را با نوك انگشتانش نوازش ميكرد وگاهي هم محكم مي فشرد وكيرم را كه حالا كلفت كلفت شده بود توي دستش ميگرفت ومي ماليد.بعد آرام در حالي كه نوك زبانم روي نوك پستانهاي مستانه مي لغزيد وآنها را خيس ميكرد مستانه را در بغلم گرفتم و به سمت تخت بردم ودرازكش خواباندم .و كمي خيره به بدن لخت قشنگش نگاه كردم .باورم نمي شد من ومستانه لخت روي هم ديگه هستيم وتمامي لختي بدن وپستانهايش به بدن من چسبيده .حتي يه لحظه فكر به اين مسئله هم مرا از خود بيخود ميكردو به همين خاطر در همون حالتي كه من روي بدن مستانه درازكش بودم به چشمان سياه وقشنگش خيره شدم لبم را به صورتش نزديك كردم و با احساس هر چه تمامتر گفتم مستانه جان دوستت دارم؛ دوست دارم بهت بگم كه عاشقتم؛ عزيز قشنگم و مستانه هم با صداي ناز وعاشقانه اش كه با شهوت همراه بود جواب داد منم عاشقتم دوستت دارم مي خوام امشب عاشقت باشم .منم جواب دادم : خواهر زن زيباي من؛ من براي لبات ميميرم . دوستت دارم ؛ واسه ليسيدن ذره ذره بدنت ميميرم مستانه جانم ..شايد حدود يكربعي مرتب بهم حرفهاي عاشقانه ميزديم واز گفتن اين حرفها درلذت غرق ميشديم ولي انگار آتش اين عشقبازي خاموش شدني نبود.بعد از حرفهاي عاشقانه ازروي مستانه بلند شدم ونيم خيز كنارش نشستم .مي خواستم اين بدن لخت و اندام زيبا را بيشتر نگاه كنم ومستانه هم تو همون حالت با انگشتش داشت چوچوله كوسش رو مي ماليد .نگاهي به لبهاي قرمز وزيباي مستانه كردم هنوز كمي از روژهاي روي لبش مانده بود پس دست بكارشدم ودوباره روي صورت مستانه خم شدم اما قبل از اينكه لبانم به لبانش برسد خود مستانه پيش دستي كرد و با ولع تمام تمام لب وزبان را وارد دهانش كرد وشروع كرد به مكيدن آنچنان كه كاملا دهانم در دهانش قفل شده بود وداشتم خفه ميشدم .بعد از اينكه تمام قسمتهاي لب مستانه رو مكيدم آروم زبانم را روي بدنش به حركت درآوردم .از زير گردن مستانه شروع كردم وبه طرف پستانهايش رفتم وخيلي نرم شروع كردم به خوردن آنها.سينه هاي مستانه سفت ونوك آنها برجسته شده بود وبا هر مكيدن من از سرسينه هايش ناله شهوت آميزي از گلوي او خارج ميشد وتمام بدنش به حركت آمده بود واز لذت به خود مي پيچيد.هرچقدر بيشترسينه هايش را مي خوردم كمتر سير ميشدم خود مستانه هم گاهي با دست سينه اش را جمع مي كرد وبزور مي چپوند توي دهانم تا بمكم.وچنان با شهوت اينكارو ميكرد كه من فكم خسته شد و براي خوردن سينه هاي مستانه كم آوردم . بعد از اينكار همونطور آروم زبانم را به طرف ناف وشكمش رساندم وكمي هم موهاي ظريف بالاي كوسش رو با آب دهانم خيس كردم وبا لبهام آروم كشيدمشون .خدايا اين ديگه چه لذتي بود . بعدش نوك خيس زبانم را توي سوراخ نافش فرو كردم وكمي توي آن چرخاندم تا مستانه ناله اش بلندتر و حركات شهواني بدنش بيشتر بشه .مي خواستم طعم ذره ذره بدن لخت مستانه رو با زبونم بچشم و مستي ام را دو چندان كنم .مشغول ليسيدن شكم وناف مستانه بودم كه ديدم مستانه داره نيم تنه منو به طرف صورتش نزديك ميكنه راحت ميشد حدس زد كه مستانه چي ميخواد براي همين به حالت 69 روي هم خوابيديم و فقط احساس كردم كه كيرم گرم و لزج شد.مستانه آنچنان با ولع كيرم را ساك ميزد كه كيرم قرمز قرمز شده بود وكلفتي اش دوچندان .احساس ميكردم كه كيرم تا ته حلقش تو ميره وبيرون مياد. آنچنان با ولع كيرم را ميخورد كه انگار دارد يك بستني خامه اي را مي بلعد.من هم مشغول خوردن ومكيدن انگشتان پاي مستانه شدم .از اينكار واقعا لذت ميبردم و دوست داشتم تمام انگشتان پاي مستانه رو يكجا با زبانم بمكم. مستانه هم بشدت از اينكار من خوشش آمده بودو ميگفت بخور بيشتر بخور انگشتامو و من هم محكمتر انگشتاي پاشو مك ميزدم .كمي بعد شهد شيرين كوس مستانه را داشتم مي چشيدم وآنچنان با اشتها چوچوله هاي قرمز و ورم كرده مستانه را مك ميزدم وميخوردم كه مستانه هم كه مشغول مكيدن كيرم بود بشدت ناله مي كرد ونمي تونست به ساك زدن ادامه بده .نوك بيني ام را هم گاهي وارد كوسش ميكردم تا كمي زبانم استراحت كنه وبعد دوباره تمامي كوس وچوچوله مستانه را با تمام وجود وارد دهانم ميكردم وآنچنان ساك مي زدم كه مستانه ناله ميكرد كه ديوونم كردي عزيزم تموم كردي كوسمو. از طرفي اين كار باعث ميشد كه مستانه با شدت بيشتري ساك بزند وحتي يكبار هم احساس كردم كيرم وارد حلقش شد و ناله اي از شدت لذت سردادم .حدود نيم ساعتي به همين وضعيت 69 گذشت ومن همزمان كه كوس مستانه را مي خوردم و گلويم رابا آب شيرين وداغ كوسش تازه وتر مي كردم؛ دستانم هم بيكار نبود وهمزمان پستونهاي مستانه رو مي چلوند وخود مستانه هم گاهي كيرم را لاي سينه هايش ميگذاشت و عقب جلو ميكرد و ناله ميزد.حالا ديگه نوبت اون لحظه رويايي و فراموش نشدني رسيده بود .هر دو ديوانه ومست از بدن هم آماده بوديم تا خودمان را در هم گره بزنيم و به اوج ونهايت اين لذت وصف نشدني برسيم.مستانه روي تخت دراز كشيد و من هم يك عدد كاندوم روي كيرم سوار كردم و بعد خيلي آروم كيرم را وارد كوس داغ وخيس وتنگ مستانه كردم و مستانه يك آه ناز كشيد وگفت جون عزيزم بكن كوس تنگمو جرش بده ومن هم با شدت بيشتري كيرم را داخل كوسش عقب وجلو ميكردم ودر همون حال خودمو روي بدن مستانه انداختم و لبم را روي لب هم گذاشتيم و مشغول شديم .اگر بگويم كه تو اين لحظات ما توي يه دنياي ديگه بوديم وانگار رويا ميديدم دروغ نگفته ام؛ كوس تنگ ووقرمز مستانه بدجوري داشت به كيرم حال ميداد. پستوناي مستانه ديگه سفت ومحكم شده بود وتو دستام جا نمي شد.بعد از مدتي مستانه روي دو دست ودو پا خم شد ومن كيرم رو كردم تو كوسش وهمزمان انگشتمو خيس كردم وشروع كردم به نوازش سوراخ تنگ وواقعا زيباي كون مستانه وبا اينكار شدت شهوت او را دوبرابر ميكردم . خيلي هوس كرده بودم كه كيرم سوراخ تنگ وداغ كون مستانه رو هم مزه كنه ولي روم نمي شد كه اينكارو بكنم .دوست داشتم كه خود مستانه پيشنهاد بده . كمي كه يه انگشتي با كون مستانه ور رفتم اينكارو دو انگشتي شروع كردم وكمي داخل سوراخ كونش فرو بردم ومستانه هم معلوم بود كه خوشش آمده وكونش را بيشتر حركت ميداد تا انگشتم بيشتر توي كونش حركت كنه وبيشتر لذت ببره وكوسش هم ديگه حالا با كير من فيت شده بود وطوري كيرمو عقب جلو ميكردم تو كوسش كه با هر بار تكان كوسش بيشتر خيس ميشد ومعلوم بود كه فوق العاده از اين حركت نرم و متناسب كيرم لذت ميبره .من هم آبهايي را كه از كناره هاي كوسش بيرون ميريخت با انگشت جمع ميكردم و باز زبانم آنها را مي ليسيدم و مي خوردم . واي كه چه لذتي داشت اينكار.بعد از اين كار تصميم گرفتيم مدل حال كردن را عوض كنيم .من روكمر روي تخت خوابيدم ومستانه هم اون بدن نرم وزيباو گرمش را و بخصوص اون لمبرهاي ترد ولطيف كونش را روي بدنم گذاشت وكير كلفت و قرمزم رابا دستش گرفت وكمي با اون دهان خوشگل ولبهاي نازش تف ماليد و كيرمو با ولع داخل كوسش چپاند وشروع كرد با ناله وشهوت روي كيرم بالا وپايين رفتن و هر بار كه لمبرهاي كونش به كير وخايه هام ميخورد انگار كه يه نازبالش مخمل به تنم ماليده .بعد از اين روش مستانه از رو كيرم پياده شد ودوباره لب وزبانش را به كيرم نزديك كرد وايندفعه افتاد به جون خايه هام وتخمامو درسته وارد دهانش كرد وآنها را با آب گرم و لزج دهانش نوازش ميداد و راستش يه كم هم قلقلكم گرفته بود ولي مستانه كاملا با مهارت اينكارو ميكرد وحسابي تخمام وخايه هامو حال آورد. بعد صورتش را نزديك من كرد و خيسي دهانش را با زبانش وارد دهانم كرد و لبهايم را كاملا چلاند ومن هم همزمان مشغول مالش پستوناش شدم .بعد گفت عزيزم سوراخ تنگ كونمو با كيرت باز ميكني ؟كونم داره ازحرارت آتيش ميگيره .كونمو مي كني؟ خواهش ميكنم . من هم مثل نديد بديدها سريع گفتم چرا كه نه عزيزم بدجوري هم ميخوام اصلا اجازه ميدي سوراخ كونتو كامل ليس بزنم و زبونمو توش بكنم ؟ مستانه هم با ناله گفت آره خواهش ميكنم تور رو خدا اينكارو بكن دارم ميميرم .من بسرعت مستانه رو دمر كردم واول نوك بيني ام را به سوراخ كونش ماليدم ونوازش كردم وبعد زبانم را با فشار وارد سوراخ كونش كردم .اينم بگم كه سوراخ كون مستانه فوق العاده تميز بود و واقعا تحريك كننده والبته داغ داغ .وبراي همين من خيلي راحت شروع به ليسيدن كونش كردم .وقتي كاملا از ليسيدن سير شدم كاندوم را آماده كردم تا به كيرم بزنم اما مستانه كاندوم را ازم گرفت وگفت اينوبذار براي حال كردن از كوس. مي خوام سوراخ كونم تمام عضله هاي كيرتو لمس كنه. بعد با زبانش تمام كيرمو ليسيد وچهار دست وپا شد وگفت زود باش بده كيرتو ومن هم كير خيسم رو خيلي آروم وارد كونش كردم .اول نوك كيرمو فرستادم تو ولي چون سوراخش تنگ بود براحتي تو نمي رفت ولي من با آرامش واينكه ميدونستم براي كون كردن بايد نوك كير را ابتدا خيلي نرم تو فرستاد تا طرف دردي احساس نكنه ؛ با حوصله نوك كيرمو به دور سوراخ مستانه مي ماليدم تا هم لذت ببره وهم عضله هاي كونش بازتر بشه .كمي كه اينكارو كردم دوباره سر كيرمو گذاشتم رو سوراخ كون مستانه وآروم فشار دادم تو مستانه ناله آرومي كرد وگفت خوبه خيلي خوبه همينطور آروم بياتو ومن هم با احتياط بيشتر كيرم را فرو ميكردم وكمي صبر ميكردم تا جا بازتر بشه وهمزمان بادست ديگرم چوچوله هاي مستانه رو نوازش ميكردم تا اين دردآروم رو زياد حس نكنه . كيرم را كامل بيرون آوردم وبعد دوباره با تف خيسش كردم ودوباره آروم فرستادم تو واينبار براحتي داخل سوراخ كونش فرو رفت ومستانه با حرارت گفت مرسي عزيزم .خيلي داره حال ميده فداي اون كير كلفتت ؛ تا ته كيرتو بكن تو؛ كونمو پاره كن؛ به كونم حال بده و..من هم ابتدا يواش كيرمو عقب جلو ميكردم وبعد ديدم كه كونش بازتر شده با سرعت بيشتري اينكارو كردم وهمزمان لمبرهاي كون مستانه رو گرفته بودم و به بدنم ميزدم واونم بشدت داشت لذت ميبرد وناله ميزد بطوري كه ترسيدم نكنه صدامون از در بيرون بره و باعث بشه شوهر مستانه وسميرا بيدار شوند.ولي چون فاصله تا هال زياد بود ودرب راهم بسته بودم وميدونستم كه خواب اونهاهم سنگينه با خيال راحت به سكس مشغول بوديم .من نمي دونستم كه سكس با خواهر زن البته يه خواهرزن خوب و امروزي مثل مستانه ميتونه اينقدر لذت داشته باشه و هم اينكه آدم از نظر بهداشتي خيالش راحته وهم چشمش از دخترها وزنهاي ديگه سير ميشه . من كه واقعا داشتم از لذت ميمردم واون شب همش فكر ميكردم تو خواب ورويا هستم وباورم نمي شد كه دارم خواهر زن عزيزم مستانه را مي كنم به اين ميگن يه سكس لذت بخش كه جزو ساعات عمر آدم حساب نميشه چون فكر آزاده وغرق در لذت ودر ضمن ميدونستم كه همسرم سميرا نيز به اين مسئله حساسيت ندارهو من هم اگه يه روزي اونو هنگام سكس با مرد ديگري ببينم ناراحت نمي شم ومزاحم سكس اونا نخواهم شد چون عقيده دارم كه سكس ربطي به زندگي روزمره يه زن وشوهر نداره .سكس يه لذت زودگذره كه به انسان نشاط ميده وبعد تموم ميشه اگه قرار بشه سكس باعث از هم پاشيدن يه خانواده بش مطمئنم كه اون خانواده با هر چيز ديگري هم راحت ازهم ميپاشه وايناهمش بهونه است .سكس تموم ميشه وما هركدم بدنبال خانواده خود ميرويم وزندگي عادي خود را ادامه ميدهيم .البته هر دو طرف در سكس بايد چنين تفكري داشته باشند تا مسئله اي بوجود نياد وسكس رو بفهمند نه اينكه از اون وسيله اي براي سواستفاده درست كنند.من فكر ميكنم كه من وهمسرم وخواهر زن وباجناقم هم تقريبا تو همين سطح تفكر باشيم واهل تفكرات وسياست بازي آخوندها نيستسم ونمي گذاريم دامنه مزخزفات ومذهب نمايي هاي آنها به زندگي خصوصي ما رخنه كند ودر خانه خودمان ودر كنارهم حداقل اين محدوديتهاي واقعا احمقانه و مضحك را كنار زده ايم.خلاصه سرتونو دردنميارم واز منبر پايين ميام :بجرات ميتونم بگم از ساعت30/3 تا 15/4 دقيقه من داشتم مستانه رو ازكون ميكردم ولي مستانه سيربشو نبود و بدجوري كونش به كيرم قفل شده بود وكيرم داشت تو كون تنگ وداغ مستانه ذوب ميشد و بي حس شده بود و كم كم حس ميكردم كه آب كيرم ميخواد توكونش فوران بزنه و سيرابش كنه اما مي خواستم كه مستانه هم با من به ارگاسم برسه براي همين گفتم عزيزم سير نشدي ومستانه گفت دارم ميام عزيزم ولي آبتو نصفشو تو كونم خالي كن وبقيه ش رو هم بريز تو حلقم كه بدجوري تشنه مه و اين در حالي بود كه صداي نفسهاي مستانه لحظه به لحظه اوج مي گرفت و ديوونه ش ميكرد وكم كم داشت به ارگاسم ميرسيد من هم حركات كيرم را سريعتر كردم و كلفتي كيرم به حداكثر رسيده بود وتخمام پر اسپرم شده بود و طولي نكشيد كه صداي ناله من وجيغ شهواني مستانه بيانگرماجرا بود. طبق خواسته مستانه نيمي از آب كيرمو توي سوراخ كون مستانه خالي كردم وبعد سريع كيرموبيرون كشيدم ومستانه باحركتي ديوانه وار كيرمو چپوند توي دهانش وبا اشتهاي فراوان بقيه آب كيرمو ريخت تو دهن وحلقش وحتي سعي داشت با ميك زد بيشتر ته مونده اسپرمهاي توي كيرمو بمكه وبخوره كه اينكار اون نفس من را بند آورده بود.حتي با انگشت بعضي قطرات آبم رو كه روي صورتش ريخته بود جمع ميكرد و با اشتها بدهانش ميگذاشت وميخورد.خدايا باورم نمي شد كه اين سكس رو با مستانه داشته ام .همينطور كه در حال نفس زدن بوديم رو ي بدن هم افتاديم وبهم قفل شديم ومستانه زبانش را كه حالا مزه اسپرم به خود گرفته بود وارد دهانم كرد و مشغول شد. خيلي برايم لذت داشت تا مزه اسپرمو از دهن يه دختر زيبا ولطيف مثل مستانه بچشم و نميدونستم كه اينقدر لذت داره با اينكه در حالت معمولي از اينكار خوشم نمي آمد ولي در حال حاضر خيلي خوشم آمده بود وزبان آب كيري مستانه رو با ولع تمام مي مكيدم و اونم دور دهانم را با زبانش خيس ميكرد .همينطور كه بدنهامون به هم قفل شده بود مشغول عشقبازي شديم وقربون صدقه هم مي رفتيم .و لب گيري هاي فوق عاشقانه ميكرديم و خلاصه همه رقمه با هم حال كرديم. بعد از يكربع كه تو اين حالت بوديم به مستانه گفتم كه مايلي با هم به حمام برويم واو هم با خوشحالي قبول كرد توي اين اوضاع كير من هنوز نيمه راست بود وسير نشده بود ومستانه هم هنوز شهوت توي بدن وسينه هاش موج ميزد واين حمام ميتونست مجدداما رو دوباره احيا كنه . دست هم ديگرو گرفتيم وآروم درب اتاق رو باز كرديم ويوشكي اومديم بيرون اما در كمال تعجب ديديم توي هال اثري از سميرا وسعيد نيست . من ومستانه لبخندي از رضايت زديم و خوشحال از اينكه سميرا وسعيد هم با هم الان مشغول هستند توي يه اتاق ديگه وكاري به كار ما نخواهند داشتدرب حمام را باز كرديم وداخل شديم . من شير آب داغ را باز كردم و گرماي آب را تنظيم كردم وبعد از اينكار همزمان زير دوش همديگرو بغل كرديم و لبمون توي دهن همديگه رفت واي كه چه كيفي داشت زير دوش داغ بدن لخت يك دختر خوش اندام وزيبا رو بغل كني وقطرات آبگرم روي بدنتون جاري بشه وگرماي عشقتونو چند برابر كنه . نميدونم چطوري اون لحظات زير دوش رو توصيف كنم كه با چه لذتي بدنهاي داغ و خيس هم رو ميماليديم ودهان من توي دهان مستانه يك لحظه هم آروم نداشت .ساك زدن مستانه هم در حمام وزير دوش فوق العاده بي نظير بود طوري كه نفسم به شماره افتاد و كيرم را كه نيمه راست بود كاملا بيدار كرد وبه وسوسه انداخت . توهمون حال به مستانه گفتم اشكال نداره همينطور سرپا يي بدون كاندوم بكنم تو كوست تا كيرم ديواره ها ي كوست رو لمس كنه ومستانه هم گفت اشكال نداره ولي احتياط كن ومن هم يكدست مستانه رو بدور گردنم حلقه كردم بعنوان تكيه گاه ؛ وبعد با دست ديگر پاي مستانه رو دادم بالا وكيرم را به آرامي وارد كوس مستانه كردم وهمون طور در حالت سرپايي كيرم را تو كوسش عقب جلو ميكردم وتقريبا مستانه از بدن من آويزان بود.تو همون حال هم مشغول لب گيري از همديگه شديم .اينو بگم كه واقعا لب وزبون خوردن تو سكس به تمام مراحل سكس برتري داره ومن ديوانه اين كار هستم ودختري هم كه با عشق و با ميل به پسري لب بدهد هميشه جوان ميماند ويك تاثير عجيب روحي رواني ويك آرامش دروني به انسان دست ميدهد كه با هيچ چيز نميشود انرا عوض كرد ومن سعي ميكنم چه با همسرم سميرا وچه با مستانه كه الان با اون سكس دارم از لب گيري غافل نشم .بعد از 10 دقيقه كه اين مدلي كار كرديم واحساس كردم ممكنه مستانه خسته بشه پايش راپايين آوردم وكيرمو از توكوسش در آوردم تا كمي استراحت كنه ودراين لحظه ياد يه كار فانتزي كه هميشه دوست داشتم امتحانش كنم افتادم .سرمو به گوش مستانه نزديك كردم وگفتم مستانه جون دوست دارم بشاشي رو بدنم ومستانه هم فوي گفت منم همينطور خيلي دوست دارم اينكارو اما روم نميشد بهت بگم و خوشحالم كه خودت زودتر گفتي وبعد گفت اول تو بشا ش رو بدنم و به نيم خيز جلوي من نشست وسينه هاشو تو دستش گرفت ومن هم كيرم را روي سينه هاش نشونه گرفتم وبه آرامي روي سينه وبدنش شاشيدم و اونهم تمام بدنش را زير شاش من كامل شست وبعد من بدنم رابين دو پايش بردم بطوري كه كوس مستانه دقيقا بالاي گردنم قرار گرفت وبعد احساس كردم گردنم داره ميسوزه و شاش مستانه كه تقريبا با فشار هم بيرون آمد تمام بدنمو خيس كرد و باور نمي كردم اينكار اينقدر تاثير شهواني در سكس داشته باشد . مستانه تا قطره آخر شاششو رو بدنم خالي كرد وبه هردو دوباره زير دوش رفتيم و بدن همديگرو شستيم .من بدن مستانه را با يه شامپوبدن شستم ونوازش كردم وموهاي قشنگشو زير دوش به آرامي شانه زدم بطوريكه از پشت بدنمو به پشت مستانه چسبونده بودم وكيرم دقيقا افتاده بود توي درز كون مستانه وبعضي وقتها هم پستوناشو با دستام مي چلوندم بدن هردومون كفي بود وليز شده بود وبغل كردن توي اين حالت لطف ديگه اي داشت و روي همديگه سر ميخورديم . خلاصه بدن يكديگر را يه شستشوي كامل داديم و توي همون حمام همديگرو خشك كرديم ولخت اومديم بيرون .جلوي درب حمام روبروي هم ايستاديم و چشمامون در هم خيره شد .هر دو هنوز مست شهوت بوديم .ساعت 30/5 صبح بود و ما هنوزدلمون ميخواست تو بغل هم باشيم .ولي من به مستانه گفتم بريم ببينيم اون دو نفر چه كار ميكنندواوهم قبول كرد.يواشكي به طرف اتاق خواب دوم راه افتاديم و ديديم كه حدسمان درست بوده . لاي در را باز كرديم وبا هم مشغول تماشا شديم سعيد دوتا پاي سميرا رو بالا داده بود وخودش هم بين پاهاي او و رو بدنش افتاده بود و با مهارت خاصي داشت كيرشو تو كوس سميرا عقب جلو ميكرد وسوراخ كون سميرا كاملا از زير كير سعيد پيدا بود.من خوشحال شدم كه سميرا هم داره يه سكس جديد رو تجربه ميكنه وميتونه مثل من لذت ببره

۱۹ نظر:

Unknown گفت...

بد نبود

Unknown گفت...

بد نبود ولی دیگه این سبک داستانا تکراری شده و نمیتونه دیگه جوونارو گول بزنه بعضی از جاهای کارت خیلی ابتدایی بود مخصصوصا اون جایی که خواستی حرفاتو بزنی اونم وسط داستان بدون مقدمه (همون آخوندا و طرز فکرو..)تازه یه آدم با اسپره و هزارتا کوفت و مرز نهایتا 1ساعت بتونه دوام بیاره اونوقت شما بدون هیچ کودوم از اینا از ساعت1 تا 6 صبح حال میکنی دادتم درنمیاد؟

Unknown گفت...

یه سوال داشتم:
من میتونم با زن شما یه سکس کوچیک داشته باشم؟ اگه هم نشد با خواهر زن شما؟ آخه من که میدونم شما خیلی با فرهنگین واسه همین گفتم
اگه راضی هستید لطفا با جیمیل من تماس بگیرید
hassan.hd@dmail.com

Unknown گفت...

داداش گلم بدنبودامامي تونه بهترم باشه بدنيست چندتافيلم عكسم كنارش بذاري تانظربدي

Unknown گفت...

داداش گلم بدنبودامامي تونه بهترم باشه بدنيست چندتافيلم عكسم كنارش بذاري تانظربدي

kananb63 گفت...

میگم ؟میشه سکس بازنتو امتحن کنم ؟اگه زنت راضی نیستی خواهر زنت که هست؟

a گفت...

ببخشید ها اما حیوونا هم یکم به جفت شون غیرت دارن شما از خوک هم بدترین
من نمیدونم تو چطور می تونی نام خدا را ببری که خیلی پستی و به اون اعتقاد نداری اکه داشتی به آخرت و گرمای آتش هم به جای گرمای بدن نیز اعتقاد داشتی

راستی تو که گفتی موهاش شرابی یود بعد گفتی مشکی
خلاصه تو جهنم خوش بگذره
می دونی که یک روز اون ور 50.000هزارسال این دنیاست پس ...
راستی تو که اینا فرهنگه برات مادرتو پند روز به من اجاره می دی

raha گفت...

سلام .میگم اگه راست میگی که دوست داری زنت سکس جدید امتحان کنه به من معرفیش کن تا چنان بکنمش که تا اخر عمرش سیر بشه اخه من عربم و کیرم حدود 50سانتمتر درازی و 1اینج کلفتی با جمیلم تماس بگیر abadanraha@gmail.com

ddwsds گفت...

واقعا کس شر بود... هر احمقی باشه میفهمه داستانت دروغه... فکر کردی زنت و شوهر خواهرش بیکار موندن.. اونا خودشوونو به خواب زدن که دک کننتون.....ههه

ashkan گفت...

آقایونی که اینقدر به فکر آخرت و جهنم هستن تواین سایت چه گوهی میخورند.؟؟

mehdi گفت...

سلام . من مهدي هستم . ميتونم با خانمت آشنا بشم و اگه شد با هم باشيم ! اميدوارم كه طبق داستاني كه نوشته بودي به پيشنهاد من عاقلانه فكر كني چون دوست خيلي خوبي واسه خانمت ميشم و ميتوني رو من حساب كني . لطفا بعد از مشورت با خانمت جوابتو به آدرس زير برام بفرست : meh1361di@gmail.com

mosafer گفت...

باشه عزیز ما همگی قول میدیم که این کوس شرائی رو که نوشتی باور کنیم و اگر نظر سنجی ای برای معرفی کوس کش برتر سال گذاشتتن بهت رای بدیم.اینم یه شعر واسه اینکه با این شعر نوع داستانهات و مغزت رو بیشتر بشناسی
شتر در خواب بیند اره خاکه
حالا گوزیده کونش سوزناکه
کلنگ از آسمان افتاد ونشکست
وگرنه تو همان گاوی که بودی

raha گفت...

سلام من اهل آبادان هستم و عاشق سکس من کیر بزرگی دارم و خوش قیافه هستم و سکس کاملی را اجرا میکنم از لیسیدن کس و سینه گرفته تا لب خوردن و لیسیدن تمام بدن شریک سکسیم .و قول میدم هر کسی که با من سکس داشته باشه با کمال رضایت از پیشم بره
حالا در زیر راه تماس با من را مینویسم
abadanraha@gmail.com
abadanraha@yahoo.com
09365013029

negar گفت...

چند تا جمله برات دارم امیدوارم بخونیش بعد قضاوت کنی
1- واقعا کوم آدمی میتونه تصور کنه آدم اینقدر بیغیرت باشه
2- فرق ما ادما با حیوون چیه ااگه قرار باشه مثل الاغ فقط ترتیب بدیم
3- واقعا خجالت نمیکشی از خدا از پیامبر از امام زمان چه جوابی داری
4- من موندم اون جوونایی که بخاطر شهوت چرت و پرتهای تو را میخوانن نمیگن یه آدم مگه میتونه شش ساعت سکس داشته باشه بابا رکورد سکس سه ساعت آخه بی حیا مگه میشه دو تا آدم خسته بیشتر از نیم ساعت..
5-پسر همینای که مینویسی یه روز گریبانت را میگیره و باید جواب بدی

AB گفت...

با این همه استعداد خانوادگی، یه جنده خونه میزدی، تا بقیه روشنفکرایی مثل شما بتونند استفاده بکنند. تازه زنهاتون هم حالشو میبرند... مادرتو گاییدم با این داستانت

jamal گفت...

سلام من منحیث یک مسلمان افغان برا نصیحت میکنم که مماکت تونرا بدنام مکن. این معلوم دار است که هیچ کس چنین احمق وبی غیرت شده نمتواند که سکس زن خودرا تماشا کند و بگوید که زن من میتواند تجربه کند و لزت برد.

Unknown گفت...

کسکش دروغ گو چ کسه شعرایی نوشتی خخخخخخخ

Majid گفت...

جمعش کن بابا

Unknown گفت...

خواهر زن خب کردی ولی کیرم. توی دهن بی غیرتت ولی شماره خواهر زنت بده کنمش تو جان غیرتت